عبارت- گروه اقتصادی : بازار مسکن در مازندران به پیروی از سراسر کشور بی صاحب است و مازندرانی ها نیز چند سالی است عمده توان خود برای خانهدار شدن را از دست دادهاند.
برخلاف دهه ۶۰ و ۷۰ اینبار طبقه متوسط شهری هم، خانهدار شدن را رویایی دور از دست میدانند و روشهای قدیمی صاحبخانه شدن این طبقه نظیر پسانداز، وامهای بلندمدت، استقراض از آشنایان یا درخواست مساعدت از محل کار نیز امروز جوابگوی این نیاز اولیه آنها نیست.
اما اصلیترین طبقهای که زیر چرخ دندههای تورم مسکن له شد، کارگران بودند. مرور اعتراض های چندسال اخیر کشور نشان میدهد که همواره کارگران یک پای ثابت نارضایتی بودهاند.
متوسط درآمد کارگران در مازندران ٢ میلیون تومان است که بخش عمده آن صرف اجاره بها میشود و باقی مانده به زحمت و در نهایت صرفهجویی ممکن است تا بیستم برج دوام بیاورد.
خانهدار شدن در واقع به نوعی ثبات در روحیه جمعی مردم میانجامد. آمارها به شکل روشنی نشان میدهد که جرایم در محله هایی که عمده ساکنانش صاحب خانه هستند به مراتب از محلات اجاره نشین ها کمتر است.
داشتن خانه، داشتن هویت است. حس برخورداری از امنیت و تعلق به فضا و مکانی که شخصیت رفتاری آدمی را شکل میدهد.
در استان هایی نظیر مازندران که از گذشته بخش بزرگی از جمعیت صاحب خانه بودهاند، مستاجری عواقب بدتری دارد. حجم گسترده مهاجرت به استان، افزایش جمعیت در دهه ۶۰، تراکم جمعیت با توجه به وسعت محدود، موانع زیست محیطی برای توسعه شهری و از همه مهتر کمبود زمین به مثابه کاهش دسترسی به ارزش مرده ملک از جمله اصلیترین دلایل وضعیت فعلی مسکن در مازندران است.
ناگفته پیداست که مازندران در زمره ۵ استان نخست کشور از لحاظ گرانی خانه و زمین است. از طرفی دیگر بحران های اقتصادی درآمد طبقه کارگر را به شدت کاهش داده است. این کاهش درآمد را میتوان از سکون در بخش خدمات استان دریافت و تاییدکرد.
همزمانی کاهش معنادار زمین قابل دسترسی، بحران اقتصادی، کاهش ارزش ریال و کاهش ساخت و ساز در مازندران، باعث شده که خانه دار شدن برای طبقه کارگر شهری مازندران تقریبا غیرممکن شود.
امکان دستیابی آنها به تسهیلات نیز عموما پشت دیوار بلند ضمانت و وثیقه زمینگیر میشود و آنها را ناچار میکند برای گذران یک زندگی معمولی بعضا سه شغل داشته باشند.
البته آخرین آمارها نشان میدهد وضعیت مازندرانی هابه مراتب از دیگر استانهای کشور بهتر است و بر اساس آخرین اطلاعات منتشر شده توسط مرکز آمار ایران، مازندران سومین استان پردرآمد ایران است و البته از آن طرف یکی از پرهزینه ترین استان ها، اما کفه درآمد به هزینه سنگین تر است.
ولی مسئله دقیقا همین جاست که چرا یک کارگر طبقه شهری مازندرانی باسطح رفاه بهتر نسبت به دیگر مناطق کشور امکان صاحب خانه شدن را ندارد.
سوالی که همه جوابش را میدانند اما انگار در برابرش مسخ شدهاند. همچنان هیچ نهادی بر نوسان نرخ زمین و خانه در مازندران نظارت ندارد. دلالان حوزه مسکن بدون هیچ واهمه ای هر قیمتی بخواهند میتراشند، جا میاندازند و میفروشند.
حالا شما فکر کنید در چنین بازاری که به تازگی پای عرب ها هم به آن باز شده آیا طبقه کارگر میتواند خانه دار شود؟
اينقدرت مافیایی مثل اختاپوس برسر مازندران هوار شده و هرچه میگذرد نفس مردم را بیشتر تنگ میکند.
اگرچه باید اقدامات دولت در کاهش زمین خواری، یا برخی طرح ها برای خانه دار شدن را به فال نیک گرفت اما مسئله در مازندران فراتر از این حرف هاست و باید به نحوی مانع نرخ گذاری سوری و سلیقه ای در بازار مسکن شد.
متأسفانه هیچ طرحی در این زمینه در دولت وجود ندارد واختیارات ویژه ای در این مورد به استانداران تنفیذ نشده است. اداره کل مسکن و شهرسازی و کارشناسان حوزه مسکن استانداری و البته اتحادیه مشاورین املاک و از همه مهمتر شهرداری ها بعنوان متولیان مدیریت فضا و اقتصاد شهری کوچکترین تحرکی ندارند.
جامعه کارگری در مازندران هم ایدهای تعاونی محور ارائه نکرده و حتی پروژه های مسکن مهر استان هم که میتوانست بخشی از این تقاضا را پوشش دهد با جانمایی بد و انتخاب پیمانکاران عجیب قوز بالای قوز شده است.
صحنه عریان است و به روشنی میتوان ناتوانی بازیگران در اجرای نقش هایشان را دید. بازیگرانی خسته که معلوم است اصلا نمایشنامه را نخواندهاند، هر کدام فکرشان جای دیگری است.
تماشاگران درمانده هم به امید پایانی خوش همچنان در سالن نمایش نشستهاند.