یادداشت روز - آصف بادام: بر اساس تصویری که از رأی دادگاه یکی از معلمان تهران، منتشر شده، او با شکایت وزیر آموزش و پرورش و یکی از معاونانش، در دادگاه کیفری کارکنان دولت به تحمل ۴۵ ضربه شلاق به اتهام «توهین به مقامات در یک کانال تلگرامی» محکوم شده است.
نام این معلم رضا نهضت ذکر شده و بنابر گزارشها او از معلمان با سابقه آموزش و پرورش است که زمستان سال ۱۳۹۰ در مسیر رفتن به مدرسه دچار سانحه شد و پاهایش آسیب دید. بعد از سه سال مداوای ناموفق، پای چپ او را قطع کردند و پای راست اش نیز همچنان دچار معلولیت است. وی همچنین در مقطع دکتری تحصیل می کند و در مرحله نگارش پایان نامه است.
این معلم با راه اندازی کانالی در تلگرام، به نقد عملکرد مسئولان آموزش و پرورش می پرداخت که با شکایت محسن حاجی میرزایی و معاون وزیر علی الهیار ترکمن مواجه شد. در تصویر طنزآمیزی که این معلم منتشر کرده و همان عکس نیز موضوع شکایت وزیر بر علیه او است، بر سر ترکمن اللهیار پارچهای شبیه به چادر گذاشته شده و کنارش نوشته شده است: «آقای وزیر! جان نیروهای ستادی و جان خودتان در خطر است، تو را به خدا بفهم!» به نظر میرسد این کولاژ در انتقاد از سیاست بازگشایی مدارس ایران با وجود شیوع شدید کرونا بود که آن روزها ترند شده بود.
حکم دادگاه
در اولین نگاه، مخاطب درخواهد یافت که این پارچه چادر یا چیزی شبیه به آن نیست که در شکایت وزیر از آن سخن گفته شده و این عکس تنها برشی از تصویر محسن تنابنده در نقش نقی معمولی در سریال پایتخت است که به جای صورت او تصویر دیگری قرار داده و دیالوگهای آن نیز با توجه به وضعیت فعلی به شکل طنز بازنویسی شده و خاطر وزیر محترم را آزرده کرده است.
به همین جهت شکوائیه به عدلیه برده و عدلیه رأی به شلاق داده است. در این میان انتقادی به قوه قضائیه نیست، این قوه بر اساس شرع و قانون حکم کرده و در قانون هم نیامده است که شغل افراد در مکافات آنها موثر است. قاضی کاریکاتور یا طرح ترسیمی را مصداق اهانت یا تحقیر دانسته و مجازات آن هم در قانون مشخص است
البته که نمیتوان کار معلم منظور را خالی از اشکال و بداخلاقی دانست، اما بحث بر سر کمتحملی عالیجنابان آموزش و پرورش، بزرگترین دستگاه تربیتی در کشور است که حالا با موجی از انتقادات رو به رو شدهاند. تا جایی که برخی در فضای مجازی اعلام کردهاند حاضرند داوطلبانه شلاقهای این معلم را تحمل کنند.
وزیر عزیز! آموزش ما به قدر کافی با جهان توسعهیافته فاصله دارد و رفتارهایی از این دست تنها این مسافت را بیشتر می کند. می توان به آقای حاجیمیرزایی یادآور شد از این شکایت چه به دست آوردهاید و اگر حتی این معلم شلاق میخورد چهچیزی نصیب شما میشد؟ آیا راه با تکذیب بنبستها، باز خواهد شد؟
البته آموزشوپرورش پس از هجمه ایجاد شده در فضایمجازی طی بیانیهای اعلام کرد که انتقاد این معلم «منصفانه» نبود اما با این حال آموزش و پرورش از «حق» خود میگذرد.
این گذشت دیرهنگام هم البته محل دلخوشی است اما باید به این دستگاه عریض و طویل دولتی و گردانندگانش متذکر شد که اینگونه رفتارها به سادگی از افکارعمومی پاک نخواهد شد.
در نادرستی رفتار آموزش و پرورش میتوان ادلههای فراوان آورد. آیا در آن دستگاه عظیم و طویل شیوهای برای حل مسائل درون سیستمی وجود ندارد؟ اگرچه آموزش و پرورش چندین بار به آقای معلم بابت نقدهایش تذکر داده، اما نمیشد بعد از تذکرات، در بدبینانه ترین سناریو اول توبیخ کرد، دوم کسر حقوق منظور نمود، سوم معلق کرد و نهایتاً با استناد به بخشنامه های درونی موضوع را فیصله داد؟
تصویر رضا نهصت که در کانال تلگرامی خودش منتشر شده
هرچند انتقاد آنهم به تندترین شکل خودش البته به دور از توهین و تهمت حق مسلم همه مردم، به ویژه کسانی نظیر معلمان است که راهبران فرهنگی جامعه هستند.
توبیخ و تعلیق و امثال آن برای کسانی است که دانش آموز را کتک بزنند، کار منافی عفت از آنها سر زده باشد، سواستفادهای از موقعیت خود کرده باشند یا خلاصه قانون شکنی کرده باشد. بعید است در قانون برای نقد معلمان حکم تذکر یا توبیخ لحاظ شده باشد.
اگر آموزش و پرورش بعنوان پیشانی فرهنگی کشور تاب نقد را نداشته باشد چگونه میخواهد جامعهای روادار را تربیت کند؟
آیا آن وزارتخانه معاون و مشاور حقوقی ندارد و نمیدانست در صورت چنین شکایتی احتمال صدور رای شلاق وجود دارد و با عنایت به آثار اجتماعی چنین رأیی در میان افکار عمومی، سنجیدهتر عمل نمود؟
اگر از همه دستگاهها، آنهم در دولتی که با شعار جامعهباز و انتقادپذیری ۲۴میلیون رای آورد، انتظار شکایت و تکدر خاطر بابت نقدی غیرمنصفانه میرفت، از آموزش و پرورش و نهاد فرهنگی انتظار برخورد و مواجهه فرهنگی میرود.
خودتان فکر می کنید مردم چه واکنشی با دیدن این خبر داشتند؟ با انتشار اطلاعیه بخشش چطور؟ این که توئیت بزنید و بگویید فقط میخواستیم از حقانیت آموزشوپرورش دفاع کنیم بیفایده است، زیرا حقانیت آموزش و پرورش به معلمان این نهاد است نه مدیرانش.
مافیای کنکور مثل زالو خون دانشآموزان و والدینشان را میمکد، مدارس فرسوده در کشور زیاد و زیادتر میشوند، چالش محرومیت مدارس دولتی دربرابر غیرانتفاعیها و افزایش سرسامآور هزینه آموزشی روح و جان مردم را درگیر خود کرده، سیستم شاد و آموزش مجازی پر از ایراد و اشکال است تا جایی که دانشآموزان دوباره به پیامرسانها روی آوردهاند و فقط حضور و غیاب را در شاد انجام میدهند، ابتلای دانش آموزان و معلمان به کرونا در هالهای از ابهام است و قصه پرغصه صندوق ذخیره فرهنگیان و نظایر آن اینروزها در حال واکاوی است، آنوقت وزیر آموزش ما مشغول چک کردن کانالهای تلگرامیاند که خدایی نکرده به او یا زیردستانش حرفی غیرمنصفانه نزنند.
به نظر میرسد وزیر محترم اشتباهی ماسک را به چشم مبارک زدهاند که به جای دیدن و واکنش به این وقایع تلخ، زورشان به یک معلم رسیده، آنهم کسی جسمش را در راه دانش ناقص شده است.
شاید انتقاد اصلی متوجه رییس جمهوری باشد که در انتخاب وزیر پس از کناره گیری آقای بطحایی به معیارهای حداقلی رضایت داد و رییس سابق نهضت سواد آموزی تهران را تنها به سبب همکاری با او در هیأت دولت برای این مسؤولیت خطیر برگزید درحالی که در جمهوری اسلامی دو نخست وزیر، قبل از صدارت وزیر آموزش و پرورش بودهاند و این جایگاه هیچ وقت کوچک و کماهمیت نبوده است.
امروز را نگاه نکنید که وزیر آموزش و پرورش دولت به سودای نمایندگی استعفا میدهد و بعد هم کاندیدای مجلس نمیشود و به معاونت دانشگاه آزاد راه کج میکند. چهل سال قبل و در سال های ۵۹ و۶۰ رجایی و باهنر از این وزارت به نخست وزیری رسیدند و حالا اندازهها در حدی شده که وزیر یک کارتون یا کاریکاتور را برنمیتابد و شکایت میکند!