عبارت - گروه جامعه: بیکاری یکی از بزرگترین چالشهای اقتصاد کشورهای مختلف است. شاخص بیکاری از یکسو عمق مشکلات یک اقتصاد را مشخص میکند و از سوی دیگر آثار روانی بر جمعیت هر کشور، خصوصاً افراد متخصص و فارغالتحصیلان دانشگاهی دارد.
از سوی دیگر در یکی دو دهه گذشته «بیکاری» کابوس فارغالتحصیلان دانشگاههای کشور است و متأسفانه این جمله بههیچعنوان خارج از چارچوب حقایق موجود نبوده و استنادات محکمی برای اثبات آن وجود دارد.
از بحث هدایت تحصیلی اشتباه و اشباع گاه و بیگاه رشته های مختلف در کشور که بگذریم به بحث عدم بهکار گیری افراد تحصیلکرده در برخی زمینهها میرسیم که «کشاورزی» یکی از آنها است.
این مسئله از آن جهت برای مازندران اهمیت بیشتری دارد که این استان را پایتخت کشاورزی ایران میدانند و کسب و کار مردمانش از دیرباز با خاک و آب و آسمان گره خرده است.
اما در این استان که هرگوشهاش کشاورزی مشغول کار است، به گفته نماینده مرکز استان و عضو کمیسیون کشاورزی مجلس یازدهم در اواسط بهمن ماه "بیش از ۱۸ هزار فارغالتحصیل در رشته کشاورزی وجود دارد".
گرچه مشکل بیکاری فارغالتحصیلان یک مشکل عمومی و مربوط به همه رشته هاست ولی با این همه به نظر میرسد فارغالتحصیلان برخی رشتهها بیشتر از برخی دیگر از مشکل بیکاری رنج میبرند که مهندسی کشاورزی یکی از این رشتهها است.
کارشناسان علت این مسئله را به 2 دسته تقسیم میکنند. اول آنکه از آنجایی که کشاورزی در مازندران قدمتی به درازای تاریخ دارد، افراد کشاورز معمولا این حرفه را از پدران خود آموختند و اجرای آن به روش سنتی تعصب خاصی دارند تا جایی که تا همین چند سال پیش استفاده از ابزار و تکنولوژی برای کشاورزی عملی نامرسوم در بین آنان محسوب میشد.

البته هنوز هم چنین طرز تفکری در بین کشاورزان مازندرانی که غالبا از قشر کم سواد و یا کمتر تحصیلکرده جامعه هستند برقرار است اما در سالهای اخیر بلایای طبیعی و آفتها باعث آشتی کشاورزان این استان با روشهای علمی و ابزار و وسایل مدرنتر شد.هرچند همچنان فرسنگها با کشاورزی صنعتی مورد نیاز استان فاصله داریم.
علت بعدی بیکاری گسترده در فارغالتحصیلان کشاورزی در مازندران اما به گفته کارشناسان، سطح علمی متوسط یا رو به پایین بسیاری از آنها است که باعث شده وقتی عملا وارد گود میشوند نتوانند کارایی مورد نظر را از خود نشان دهند.
به عقیده صاحب نظران اغلب واحدهای درسی که دانشجویان میگذرانند، تئوری است و واحدهای عملی آنها نیز قادر نیست که آنها را با واقعیتهای واحدهای گاوداری، مزرعهداری، غلات و... آشنا و آنها را توانمند کند.
در نتیجه چنین وضعیتی دانشگاهها توان لازم را ندارند که نیروهای ماهر تربیت کنند و از سوی دیگر نیز بعد از دوره دانشگاه هم مکانیزمهای لازم وجود ندارد که به موجب آن دانشجویان بتوانند دورههای کارآموزی را در واحدهای تولیدی بگذرانند تا برای ورود به بازار کار مهارت لازم را پیدا کنند.
در کشور ما دستگاههای عریض و طویلی در زمینه «کار» وجود دارند اما هنوز خروجی آنها منجر به تدوین نظام مشخص جهت کاریابی نشده است.
در کشورهایی مانند آلمان، وقتی فارغالتحصیلی با لیسانس زراعت از دانشگاه، بیرون میآید ساعتهای بسیاری را در مزرعه گذرانده است و فقط کیسهای از مفروضات نیست ولی فارغالتحصیل رشتههای مشابه در ایران برای کسب مهارتهای لازم باید خیلی خوششانس باشند تا بتوانند بعد از اینکه از دانشگاه بیرون آمدند بدون اینکه بتوانند سوریس مناسبی ارائه دهند، مدتی را در واحدهای تولیدی بچرخند و دورهای را به عنوان کارآموزی بگذرانند و به توانمندی برسند و برای کار کردن آماده شوند.
نتیجه این مسئله اما این می شود که تعداد زیادی از فارغالتحصیلان این رشته در عرصههای نامرتبطی مشغول به کار هستند که کارشان ربط زیادی به رشته تحصیلیشان ندارد.

هرچند شاید برای کشوری مانند ایران که بخش بزرگی از آن را مناطق کویری احاطه کردهاند کشاورزی دغدغه اصلی نباشد اما در مازندران اوضاع باید متفاوت باشد و ما باید شاهد تحرکات بیشتری در این زمینه باشیم. اعلام کردن آمار و ارائه تسهیلاتی که معلوم نیست قرار است خرج چه چیزهایی شود به نام اشتغالزایی در بخش کشاورزی نباید تنها فعالیت جهاد کشاورزی مازندران در این زمینه باشد زیرا چشم امید هزاران دانشجوی مهندسی کشاورزی در مازندران به فعالیت های این سازمان است تا شاید آیندهای غیر از رانندگی در تاکسیهای اینترنتی را برایشان رقم بزند.
فراهم کردن زمینه جذب فارغالتحصیلان مرتبط با رشتههای کشاورزی و هدایت پایاننامههای دانشجویان این حوزه به مشکلات بومی کشاورزی مازندران میتواند راهی باشد تا پیش از فارغالتحصیلی آنان بیشتر با وضعیت واقعی کشاورزی در استان آشنا شوند و پس از ورود به بازار همچون افراد تازهکار مجبور به یادگیری الفبای عملی رشته تحصیلیشان نباشند.
همچینین لازم است از دانش و فناوریهای روز در جهت نوسازی بخش کشاورزی و فراهم کردن بازار اشتغال دانش آموختگان این بخش استفاده شود.
باید قبول کنیم که درآمدهای ما در بخش کشاورزی به سمت تولید نمی رود مگر آنکه مدیران دارای خلاقیت بخش کشاورزی را حرکت داد و با کمک علم روز دانشگاهیان، تکنولوژی و ارزش افزوده به کشاورزی امنیت و به اقتصاد، رونق ببخشد.
اکنون که شرایط محیطی در مازندران محیا است و تعداد دانشجویان و فارغالتحصیلان کشاورزی نیز در این استان بیش از مقدار نیاز است، این تنها مدیریت صحیح و خلاقانهاست که میتواند از دل این موقعیت یک موفقیت تاریخی را رقم بزند وگرنه با نگاه کردن و دست روی دست گذاشتن چیزی درست نمیشود که هیچ، بلکه خیانتی محسوب خواهد شد به کشاورزی از نفس افتاده و سنتی در مازندران.
از طرف دیگر دانشجویان ما نیز باید بدانند که اکتفا به آموزشهای دانشگاهی، در هیچ برههای از زمان و در هیچ کشوری، لزوماً تضمینکننده تصدی مشاغل مناسب نیست. چرا که بیش از همه، کسب مهارتهای شغلی و ارتباطی در ایجاد فضای مناسب کسب و کار، بر این مهم اثرگذار خواهد بود. به همین دلیل است که باید آموزشهای موازی با آموزشهای دانشگاهی را بهصورت جدی دنبال کنند تا در بازار کار و رقابت جذب در مشاغل موجود، حرفی برای گفتن داشته باشند.