عبارت-گروه ورزش: نساجی این روزها اوضاع خوشایندی ندارد و در پایان نیم فصل با 9 امتیاز در جایگاه پانزدهم لیگ 16 تیمی ایران جا خوش کرده. این رتبه در جدول که همیشه با رنگ قرمز نشان داده می شود، مساوی است با سقوط و بازگشت به رقابت های دسته اول در پایان فصل. رقابت هایی که نساجی برای عبور از آن و راهیابی به سطح اول فوتبال کشور بیش از 2 دهه تلاش کرد.
اکنون اما گویی مشکلات از آسمان بر سر این تیم فرود آمده و مجید جلالی که تخصصش خارج کردن چنین تیمهایی از بحران بود، با 4 شکست متوالی در 4 بازی بیشتر از همیشه خطر سقوط را حس کرده است. اغلب فوتبالیها دلایل حال و روز نساجی را می دانند، از کوچ ستارههای فصل گذشته تا رفتن کادرفنی به اصطلاح موفق این تیم به استقلال. همچنین وضعیت عجیب و غریب ورزشگاه وطنی و تاثیرگذاری آن بر نتایج نساجی را نمیتوان نادیده گرفت. ورزشگاهی که بالاخره امروز قرار شد تا پس از بازی 17 اسفند که آخرین بازی خانگی نساجی در سال 99 محسوب میشود، زیر کشت چمن طبیعی برود تا سال آینده مردم قائمشهر کمتر مجبور به تحمل طعنه و کنایه حریفان پس از سفر به این شهر باشند.
قرمزپوشان نیز قرار است تا پایان فصل به ساری کوچ کنند و بازیهای خانگیشان را در ورزشگاه 15 هزارنفری شهدای ساری برگزار کنند. ورزشگاهی که هرچند چمن طبیعی دارد اما اوضاع و احوالش چندان به یک ورزشگاه لیگ برتری شباهتی ندارد. تا جایی که بهتر است امیدوار باشیم بهار کم بارشی را پشت سر بگذاریم زیرا سارویها باتلاقی شدن ورزشگاه شهدا را در بازیهای صنعت ساری خوب به خاطر دارند.
به هرروی برخی اقدامات بازسازی چمن و فضای استادیوم در حال حاضر آغاز شده و امیدواریم که نواقص ریز و درشت این ورزشگاه زیبا اما فراموش شده برطرف شود تا یادگاری باشد از دوران سخت نساجی در لیگ برتر.

البته نباید فراموش کرد که عدم حضور تماشاگران در بازیهای لیگ یکی از دلایل هزینه پایین این اتفاق برای مسئولان استانی است در غیر این صورت راضی کردن هواداران دوآتشه نساجی برای کوچ این تیم به شهری غیر از قائمشهر به این سادگیها نبود. آنهم در شرایطی که مسئولان مربوطه از ماهها قبل از آغاز لیگ بیستم قول بازسازی چمن این ورزشگاه را داده بودند و حتی در سفر نوبخت به استان مازندران بودجهای را برای این کار اختصاص دادند.
اما واقعا چرا تا امروز هیچ اتفاقی در این ماجرا رخ نداد و بالاخره نساجی مجبور به کوچ از خانهاش آنهم به مدت نامعلوم شد؟ مگر نه این است که در هر استان دیگری تیمهای لیگ برتری حکم ماشین امضا را برای مسئولین دارند و آنها با تکیه بر محبوبیت این تیم فوتبال در بین جامعه بسیاری از امکانات ورزشی را به شهر یا استان خود میآورند؟
مازندران اما در این سالها پروژه قابل توجهی در حوزه ورزش نداشته و آن چند طرح هم که بوده هنوز با گذشت سالها به سرانجام نرسیده است. از استادیوم 6 هزار نفری و پیست دوچرخه سواری ساری تا خانه کشتی جویبار و ورزشگاه 10 هزارنفری والیبال آمل. هیچکدام از این طرحها به افتتاح نرسیدهاند و ورزشگاه پیر وطنی که چندسالیاست تبدیل به ویترین ورزش مازندران شده نیز نیازی به توضیح شرح حالش ندارد.
وضعیت غمانگیز بیتوجهی به امکانات ورزشی به ویژه فوتبال، آنهم در استانی مانند مازندران که هم در لیگ اروپا هم در باشگاههای آسیا بازیکنانش حضور موفق داشته و در حال حاضر هم بیش از 50 فوتبالیست از آن در تیمهای لیگبرتری توپ میزنند به هیچ عنوان توجیهی ندارد. درست مانند آنچه به رشته کشتی در این استان گذشته است.
فوتبال اما به سبب طرفداران بیشتر، بیش از سایر رشتهها دیده میشود و عجیب است که این حجم از دیده شدن هم نتوانسته به آن کمکی کند.

باید قبول کنیم که فوتبال یکی از مهمترین سرگرمیهای این مردم است و محلیاست برای رسیدن به آرزوهایی که در دنیای واقعی از یادها رفتهاند. جایی که میتوان از پایگاه اجتماعی آن برای تزریق امید و شادی به جامعه استفاده کرد و حتی در بسیاری از زمینهها از قدرت آن در فرهنگسازی بهره برد. چه رویدادی جز فوتبال میتواند در روزهای گرم و سرد، زیر تابش آفتاب یا بارش باران دهها هزار نفر را در شهر نهچندان بزرگی مثل قائمشهر دور هم جمع کند؟ پس چرا انگار نساجی برای مسئولان استانی اهمیت چندانی ندارد؟
بازیهای نساجی در ورزشگاه وطنی طبق آخرین گفتهها در 17 اسفند به پایان میرسد و احتمالا ماجرای غمانگیز این استادیوم پیر نیز تا مدتی به دست فراموشی سپرده میشود اما جدا از باختهای آزاردهنده نساجی در نیم فصل اول لیگ برتر، این رقابتها یک بازنده بزرگ دیگر هم داشت و آن کسی نبود جز مسئولانی که هیچکدام از وعدههایشان تا این لحظه محقق نشد.