رییس دانشگاه علوم پزشکی احمدینژاد و مدیرعامل بیمه سلامت روحانی، در دولت رییسی ابقا شد؛
عبارت ـ گروه جامعه: ایران کشور عجیبی است. ممکن است یک فرد یا مسئول دولتی ابتدا مخالف رابطه با آمریکا و محافظهکاری جدی در حوزهی سیاسی و اجتماعی باشد، چند سال بعد به موافق رابطه با آمریکا و اصلاحطلبی جدی در حوزهی سیاسی و اجتماعی بدل شود و حتی تا معاونت سیاسی وزارت کشور پیش برود، چندی که گذشت به دلیل تلاش برای براندازی به زندان بیافتد و حالا به مخالف بندهایی مهم از قانون اساسی تبدیل شود. شاید ایران تنها کشوری در جهان باشد که یک سیاستمدار در آن تا این اندازه فرصت تغییر داشته باشد. ممکن است این تغییرات از نظر خود فاعل، سیر تکاملی وی را نشان دهد، اما از نظر افکار عمومی این تغییرات نشانهی ضعف و عدم اطمینان به وی به مثابه عنصری سیاسی وعملی است، زیرا آنها از خود میپرسند چه تضمینی وجود دارد که اندکی بعد دوباره نظر او عوض نشود؟
در قطب مخالف هم شخصیتهایی دیده میشوند که برخلاف دسته اول قابلیت تطبیق خود با همهی نظریات و گفتمانها را دارند. با تغییر دولتها یا مواضع خود را عوض مینمایند یا بر اساس کُد دستوری نانوشتهای، همچون گذشته سکوت اختیار میکنند. چنین رجالی نیز تنها در ایران یافت میشوند و اگر چنین اتفاقی در کشورهای توسعهیافته، بهویژه در بدنهی دولتها رخ دهد به هیچوجه برای افکارعمومی قابل درک و هضم نخواهد بود.
گروه دوم عموما در مدیریتهای میانی، یا ریاست سازمانها حضور دارند و به شکلی عجیب در همهی دولتها مسئولیتهایی نسبتا مهم داشتهاند. یکی از این مدیران که از قضا مازندرانی است، دکتر محمدمهدی ناصحی است که برای کسانی که دستی در سیاست و درمان دارند، شخصیتی شناخته شده است. داماد مرحوم آیت الله طبرسی، نماینده فقید ولی فقیه در مازندران و از چهرههای اصالتا اصولگرا. دکتر ناصحی فوق تخصص مغزو اعصاب کودکان است و مطبی در خیابان شریعتی تهران دارد.
وی همین دیروز در سمت عضو هیات مدیره و مدیرعامل سازمان بیمه سلامت ایران ابقا شد. مسئولیتی که دولت روحانی به وی سپرده بود. دکتر ناصحی در دولت احمدی نژاد رییس دانشگاه علوم پزشکی مازندران بود. در دولت روحانی به مدیرعاملی سازمان بیمه سلامت ایران رسید و در دولت رییسی در این سمت ابقا شد. همگان می دانند که فرق دولت احمدی نژاد با روحانی از زمین تا آسمان و فرق دولت روحانی با رییسی از آسمان تا زمین است. از سوی دیگر دکتر ناصحی، تنها چهرهای علمی نیست، بلکه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی چشمگیری نیز داشته است و همینجاست که معلوم نمیشود وی چگونه توانسته تفکر خود را با سه گفتمان کاملا متفاوت هماهنگ کند؟
اگر بدبین نباشیم باید بگوییم تخصص و مدیریت خاص و ویژه دکتر ناصحی در حوزه درمان، هیچ چارهای جز انتخاب وی برای این سه دولت نگداشته است و ناصحی نیز می تواند دلیل بیاورد که سعی کرده از سیاست به دور باشد و تمام تمرکزش را بر کاری تخصصی در حوزه درمان بگذارد. البته از این بگذریم که همهچیز، از جمله درمان در جمهوری اسلامی سیاسی است و تقریبا هیچ جایی نیست که سیاست در آن دخیل نباشد.
برخی از مدیران در جمهوری اسلامی به نوعی کپسول اکسیژن مجهز هستند که آنها را در هر نوع جو و آبوهوایی زنده نگه میدارد. این موضوع بار دیگر اهمیت تحزب واقعی و جای خالی آن در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور را نشان میدهد. تغییر سیاستمداران ارشد، نظیر رییسجمهور به معنای تغییر چشمانداز و آغاز راهی تازه است. راهی که قاعدتا به چهرههای جدیدی نیاز دارد. جوانگرایی دولت رییسی و انتخاب مدیران وی از میان فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق شاید از نظر منتقدان دولت، اقدامی ایدئولوژیک باشد، اما حداقل صداقت و شجاعت رییسی در انتخابهایش را نشان میدهد و منبع بررسی و نقد را در اختیار افکار عمومی قرار میدهد. مردم بعد از ناکامی دولت روحانی نمی دانستند یقهی چه کسی را بگیرند زیرا همهی جناحها و شخصیتهای ذینفوذ سهمی از کیک دولت داشتند و النهایه مشخص نشد چه کسی همه کیک را خورده و به ملت تعارف نزده است.
اما اگر سیاستهای دولت رییسی به سرانجام نرسد، افکارعمومی می دانند و می توانند ادعا کنند که مدیران پرورش یافته در دانشگاه امام صادق(ع) ناکارآمد بودند. این یک قدم مثبت به سمت شفافیت است و به نظر بسیار بهتر از روش تقسیم غنائمی است که دولت روحانی در پیش گرفته بود.
به همین جهت است که کسانی همچون دکتر ناصحی؛ علیرغم همهی شایستگیهایشان با این الگو نمیخوانند و چهرهای از دولت میسازند که گویا قرار نیست چیزی تغییر کند. تقریبا بر همه آشکار است که ماجرای نسخه نویسی دیجیتال به دردسری در هفته های اخیر بدل شده و تقریبا هیچ فرد یا نهادی مسئولیت کامل آن را بر عهده نمی گیرد. از طرفی دیگر سیاستهای بیمهای دولت همچنان بدون چشماندازی برنامهمحور است که باید هرچه سریعتر به منزلگاهی امن برسد و ناظران بتوانند این سیاستها را بر اساس شاخصههایش بررسی و رصد کنند.
این یادداشت به معنای مخالفت ما با دکتر ناصحی یا انتقاد از ایشان نیست ـ چه اینکه افرادی که با ناصحی برخورد داشتهاند از حسن اخلاق و تخصص وی سخن می گویند ـ بلکه بهانهای است تا این سوال را دوباره مطرح کنیم که چرا برای پاسخگویی، شفافیت بیشتر و گردش نخبگانی، بهخصوص در بدنهی مدیران دولتی، به سمت تقویت تحزب در فضای سیاسی کشور نمی رویم؟
استفاده از این مطلب با ذکر نام عبارت مجاز است