عبارت l عالین نجاتی: اگر خدایی ناکرده گذرتان به ممالک درحال توسعه یا پیشرفتهی جهان بیافتد یکی از نخستین مواردی که نظر شما را جلب خواهد کرد؛ معماری است.
ساختمانهای دولتی با معماری کلاسیک، محلههای منظم با ساختاری یکپارچه، اماکن عمومی با طراحی شاخص، معابرِ تمیز، بدون مانع و مناسبسازی شده، رعایت قوانین در صدور مجوزهای ساخت و ساز و در یک کلام؛ شهری با روح قوامیافته، شما را مجذوب میکند.
اما در ایران مسئله کاملا برخلاف کشورهای مذکور است و منظرهی شهری بیشتر تهوعآور مینماید تا زیبا! مثلا در شهر ساری، مرکز استان مازندران که محل زیست فعلی نویسنده است، با یک فاجعهی مرگبار در حوزهی معماری شهری مواجهیم.
نه هویت محلههای تاریخی حفظ شده و نه کوچکترین سلیقه و فرمی در محلات تازه تأسیس یا معاصر دیده میشود. هیچ نظمی در جانمایی ساختمانهای دولتی و عمومی بهچشم نمیخورد و امیدی برای کشف رابطه میان هدف و وسیله نیست.
بافت تاریخی ساری
بافت مرکزی ساری با محوریت برج ساعت تا دروازهی شهرآشوب، چهارراه ملامجدالدین، میدان شهرداری و میدان شهدا امتداد دارد. بررسی کتب و تصاویر باقیمانده از اوایل سدهی سیزدهم به روشنی محدودهی ساری را مشخص کرده است. محلات تاریخی بهراماتر، امامزاده یحیی، سیزده پیچ، نعلبندان، سیدسر، شکرآباد، میرسرروضه، قلیچ، اصفهانیمحله، آبانبار نو، پاتوق میرزامهدی، چناربن، چال مسجد و... همگی در بافت تاریخی ساری قرار دارند و جملگی از بیخ و بن نابود شدهاند.
مثلا برای حفظ تعداد پیچهای محلهی سیزدهپیچ، اجازه عقبنشینی داده نمیشود، اما هرکسی میتواند بر اساس نقشه و مصالح دلخواه، حتی تا سه طبقه در دل این محله خانه بسازد. خانههای تاریخی بازرگان، سنگ، روشن، خویی، علمدار، تجدد، نوری، شاکری، طبری، فربهی و شریفزاده که نماد تاریخ و فرهنگ ساری بودند خراب شده و جایش را زشتترین ساختمانهای قابل تصور گرفتهاند.
بنابراین اگر گذرتان به سیزدهپیچ بیافتد بهزحمت تاریخی بودن آن را درک خواهید کرد. هزینهی خرید و بازسازی همهی بناهای تاریخی ساری، کمتر از یکسال حقوق کارمندان شهرداری است. بیپولی، بهانهای بیش نیست، دلیل اصلی این ویرانی؛ بیتوجهی و ناهماهنگی کسانی است که اجازهی وقوع چنین صحنهی نکبتباری را دادهاند. از شهرداران و اعضای شورای شهر ادوار گرفته تا استانداران، فرمانداران و روسای ادارات میراث فرهنگی ساری در طول این ۴۰ سال.
تخریب بافت کهن و مکیدن زالووار هویت سارویها از رگهای تاریخی شهر، تنها تاریخ ساری را تهدید نمیکند، بلکه تهدیدی مستقیم علیه جان سارویهاست.
بمب ساعتی زیر پوست شهر
اگر زلزلهای در ساری رخ دهد، خدا میداند چه بلایی بر سر ساکنان بافتهای فرسودهای میآید که در همسایگیشان ساختمانی سهطبقه، با کمترین اصول مهندسی قد برافراشته است. محلات قدیمی شهر بکرترین و آرامترین قسمتهای ساری بودند که به دلیل صدور مجوز تخریب و بلندمرتبهسازی، بدل به پارکینگ اتومبیلها شدهاند. وقتی شما در محلهای مثل سیزده پیچ، که تنها بهاندازهی عبور دوچرخه و گاری پهنا دارد، مجوز ساخت چندین ساختمان سهطبقه را صادر میکنید ، باید فکری هم برای جای پارک صاحبان جدید این محلات پیدا کنید. آنوقت است که مجبور میشوید برای ساختن پارکینگ، آبانبار چندصد سالهی بهراماتر را با لودر صاف کنید.این اندازه از حماقت، خیانت و بیتفاوتی به میراث فرهنگی آدمی را دیوانه میکند.
ترافیکِ همیشگی کوچههای بهرام اتر، شهید ملکی، شهید قائمی ، بازار روز و شهرآشوب تاثیر مستقیمی بر کیفیت زندگی مردم این محلات و بازارهای اصلی ساری، مخصوصا بازار روز میگذارد. هم کاسبی را سخت میکند و هم خریداران را به دردسر میاندازد. در صورت وقوع یک حادثه مثل آتشسوزی یا نیاز به اورژانس نیز ، ترافیک حاصله همچون فرشتهی مرگ عمل کرده و راه را برای نجات میبندد.
همین بلا را عیناً، سر آبانبار نو، قلیچ، اصفهانیمحله و چالمسجد هم آوردهاند، آنهم بدون اینکه کمترین اثرات این مداخلهی کثیف را در نظر بگیرند.
همه باید در برابر تاریخ محاکمه شوند
بررسیهای میدانی نشان میدهد بین ۶ تا ۸ هزار نفر در محلات تاریخی ساری زندگی میکنند. جمعیتی که ۴۰ سال پیش، کمتر از هزار نفر بود.
آیا هیچ جایی برای سکونت این ۸ هزار نفر در شهر ۳۱۰ هزار نفری ساری پیدا نمیشد که بهخاطر اسکان حدود یک/چهلم مردم شهر، هویت چندهزار ساله ساری را لگدمال کردید.
تمام شهرداران، فرمانداران و روسای ادارات میراث فرهنگی ساری در این ۴ دهه باید پاسخگو باشند.حتی مهدی عبوری که تلاش فراوانی برای سازندگی ساری به کار بست، در حوزه حفظ بافت تاریخی و نوآوری معماری ناکام بود
عبوری اگرچه تلاشهای بسیاری برای حفظ و تقویت هویت ساری و سارویها بهخرج داد، اما نتوانست طرحی جامع برای تثبیت بقایای تاریخی و فرهنگی شهر ارائه کند که با تصویب مقامات بالادستی راه را برهرگونه ساختوساز غیرهمگون با بافت تاریخی ساری ببندد. بسیاری از ساختمانهای زشت جدید در محلات زیبای تاریخی، در دوران عبوری ساخته شدند.
بافت معاصر ساری
در محلات جدیدی همچون نهضت، بعثت، ۱۵خرداد، سلمان فارسی، ساریکنار، طبرستان، بلوار کشاورز، بلوار امام رضا و... نیز کوچکترین نشانهای از معماری شهری، نظم محلهای، بافتار و ساختار مهندسی و امانتداری زیباشناختی دیده نمیشود.
این محلات که حالا به پاتوق اصلی برجهای مسکونی بدل شدهاند در حکم بمب ساعتی در زیر پوست شهر، برای قتلعامی دستهجمعی لحظهشماری میکنند.
ساختمانهای ۶ تا ۱۰ طبقه در کوچههای تنگ یعنی آواری مهیب هنگام وقوع زمینلرزه.
هیچ دو ساختمانی را در یک محله پیدا نمیکنید که شبیه هم ساخته شده باشند. هیچ استانداردی برای معماری، مصالح، ضرورت عقبنشینی، هماهنگی بصری یا مرزبندی پیادهرو و خیابان یا کوچه وجود ندارد.
تصادفیترین زشتی ممکن حاصل شده و عجیب آنکه هیچ صدایی از مردم درنیامده است. به قول ظریفی، شاید این تنها فرصت برای اعمال آزادی مردم بوده است و نهایت استفاده را از آن بردهاند. در نهایت آزادی، هر مزخرفی را ساختهاند، بدون اینکه فکر کنند مسئولیتی در برابر شهر و شهروندان دارند.
از سرامیک کف توالت برای نمای ساختمان استفاده میکنند یا در یک مربعِ ده در ده، سهطبقه مثل قوطی کبریت روی هم بنا میکنند بدون آنکه بفهمند مثل دملی چرکین، کل نمای محله را با خاک یکسان کردهاند.
سارویها مسخ شدهاند
اگر مسئولان بیکفایت و بیتفاوت بودند، از مردم ساری انتظار میرفت با عنایت به فرهنگ دیرینهی شهرنشینیشان، در برابر خیانت به موجود زندهای بهنام ساری بایستند. همان کاری که همدانیها، یزدیها، کاشانیها، اصفهانیها و رشتیها کردند. آنها برخلاف تلاش مسئولان شهری، که دل به جریمه ماده صد و هزاران فسادِ مستتر در آن بسته بودند، جلوی ولع بی پایانِ بسازوبفروشها ایستادند و اجازه نابودی کل شهر را ندادند.
اما گویا مردمان ساری سالهاست مسخ شدهاند. برایشان فرقی نمیکند یک سوادکوهی شهردار باشد یا یک تهرانی. اگر همین فردا تصمیم بگیرند که معماری خیابان قارن را که تنها نمای یکپارچه بصری در ساری است، ویران کنند، کک کسی هم نمیگزد.
ساری میبایست با تکیه بر تاریخ و معماری خود، شهری برای همه باشد، نه شهری در برابر همه.
مشکل دیگر شهرسازی در ساری، ولنگاری هویتی حاشیهنشینان است. کوچههای بلوار کشاورز بهخصوص بعد از غفاری، کوچههای شمالی کمربندی، مخصوصا محلات قرق و کوی اصحاب، انتهای دخانیات و بسیاری از نقاط حاشیهای دیگر بهجای آنکه فرصتی بکر در راستای ایجاد محلاتی با معماری یکدست باشد بدل به تهدیدی امنیتی، اجتماعی و زیباشناختی شده است. ما فرصت داشتیم دشتهای بکر اطراف ساری را بر اساس نقشهای مدرن و با کمترین هزینه اما بیشترین بازدهی، بهجایی شیک و مرفه بدل کنیم اما گند زدیم.
البته فکر نکنید محلات مرفه و تازهساز هم، گُلی به سر شهر زدهاند. ازجمله کوچههای ابتدایی بلوار فرحآباد، که عموما محلهی مرفهین شهر است اما بدون هیچ طرح و اسلوبی، و بر اساس سلایق شخصی مالکان ساخته شده. یکی نمای رومی تازهبهدورانرسیدهها را انتخاب کرده، و همسایهاش معماری مدرن و مینیمال. روبرویی سقف سفالی و معماری اسلیمی دارد و دیگری بر اساس معماری فرانسه و اروپای شرقی عمل کرده.
هرج و مرج مطلق! جنایت علیه زیباییشناسی! تجاوز به حریم هویتی و تاریخی شهر! خلاصه اینکه؛ هیچ نام و ترکیبی نمیتواند، بلایی که در ۴ دههی گذشته بر سر معماری ساری آمده و همچنان ادامه دارد را توصیف کند. سخت است تبدیل کردن عروس به عجوزه، اما اینکار برای مسئولان شهری و استانی مثل آب خوردن بود. ساری روزگاری در کنار نوشهر و گرگان، عروس شهرهای مازندران بود. معماری باقیمانده در خیابانهای قارن، فرهنگ، امیرمازندرانی و مازیار شاهد این ادعا هستند، اما این عروس را مبدّل به عجوزهای کردند، تا نشان دهند آدمی تا چه اندازه میتواند بیعرضه باشد.
خدا به داد آیندگان برسد که باید در زندانی زشت و بدترکیب از سیمان و فلز، زندگی کنند.
عکس اصلی: مهدیه نوری / کوچه سیزده پیچ ساری

.