یادداشت سردبیر ـ عالین نجاتی: آنچه بر زنان و دختران نجیب ایرانی در ورزشگاه مشهد رفت، نمونهی خطرناک چارچوب واقعی «حاکمیت فرهنگی» در ایران است. حاکمیتی که بر نوعی دوئالیتهی شبهمذهبی استوار است که قدرتش را از تعصب وایجاد شکاف میان دینداران و کافران به زعم خویش به کف میآورد.
در این حاکمیت؛ اسلام رحمانی حکم عتیقهای در موزه را دارد که جایش را به نوعی محافظهکاری شخصی میدهد و واقعیت فرهنگی اسلام را خدشهدار میسازد. واقعیتی که امثال علامه طباطبایی و جعفری و آیتالله حایری شیرازی سالها برای قوام آن خوندل خوردند.
اگرچه قدرت و تمایل ذاتی بشر در قالب نوعی ارادهی افسارگسیخته به مدد صاحبان قدرت میآید، باید گفت در ایران، این صاحبان قدرت هستند که قدرتی تازه را از درون هیچ تولید میکنند.
در همین مورد ورود به ورزشگاه، تنها ایران و افغانستان هستند که مانع ورود میشوند. از میان جمعیت بیش از 1میلیاردی مسلمانان جهان، دو قدرت اسلامی کاملا متضاد یعنی شیعه و سنی بر سر نوعی محدودیت به توافق رسیدهاند که نه برخاسته از فرهنگ آنهاست و نه تطابقی با عرف اسلامی زمانه دارد.
ایجاد قدرتهایی از این دست بیشتر حکم نوعی «آزادی گروگانگیری شده» را دارد که در وقت مقتضی همچون سکوی پرتاب ماهواره عمل کرده و آزادیهای اندک اعطا شده، به مثابه لطف و مرحمت و بزرگواری حاکمیت درنظر گرفته میشود.
روش در این پارادایم اینگونه است: همه چیز را ممنوع کن، تا وقتی اندکی آزادی دادی، بخشنده بهنظر برسی. اگرچه این الگو برای کسانی که آن را طراحی کردهاند ابدی به نظر می رسد اما مانند عقربی خواهد شد که دم خویش را به نیش قهرآلود خواهد گزید و عواقبی در پی میآورد که اعتبار قانونگذاران را به صورت کلی زیر سوال خواهد برد.
نمیتوان راه را برای ورود زنان به دانشگاه باز کرد اما مانع جولان شایسته آنها در جامعه شد. نمی توان آنها را مادرانی دلسوز و فداکار خطاب کرد اما کمترین ارزشی برای تصمیمات یا علایق این مادران قائل نشد. نمی توان مستقیم به خورشید نگاه کرد اما توقع نداشت چشممان را بزند.
شاید زنان ایرانی هیچگاه فکر نمی کردند ادویه ای که برای خوشمزه کردن غذا و آوردن لبخند بر لب مردان استفاده می کردند، روزی به چشم شان پاشیده شود.
رفتارهایی شبیه به آنچه در مشهد رخ داد در 4دههی گذشته برای ایرانیان ناآشنا نیست و شرایط و ترکیب صاحبان قدرت نشان می دهد که در آینده نیز تکرار خواهد شد، اما این سوی معادله، یعنی؛ زنان، با گذشته تفاوت آشکاری کردهاند و شک نکنید زنان آینده کاملا متفاوت زندگی و رفتار خواهند کرد. آن روز نه خبری از صاحبان کلاسیک قدرت در میان است و نه الگوهای تکراری زورمدارانه می تواند تحدید و تهدیدی برای زنان نسل آینده باشد. زیرا جهان آینده جهانی بر پایه ارزشهایی نوین است که مانند باران بر سر همگان خواهد بارید و نگه داشتن چتر و سرپناه گرفتن، مانع بروز واقعیت نخواهد شد. در این وضعیت اگر حقیقتی خود را یکپارچه، منزه و خطاپوش معرفی نکرده باشد، زیر آوار واقعیت محبوس خواهد شد.
آن روز است که نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی حیران و سرگردان خواهند شد و دست به اعمالی خواهند زد که یا نشانهی تسلیم باشد یا اعلان جنگی درازمدت که بازندهاش از همینک مشخص است.
آن چهره رحمانی اسلام که باید همهگیر و همهفهم شود، با رفتارهایی از این دست آنقدر به تاخیر خواهد افتاد که فهم ذاتی از خویشتن را متاثر خواهد نمود و مانند آونگی میان اضطرار و تناسب در جریان خواهد بود.
توهین و تحقیر و حمله و ناسزا به زنانی که حقی انسانی و ابتدایی را طلب می کنند مانند تلههایی بزرگ در جنگلی عمیق و تاریک خواهد بود که روزی پای تلهگذاران را به دندان خواهد گرفت. آن روز است که هیچ کسی پای در اعماق نخواهد گذاشت و صدای فریادی از قلب جنگل به گوش نخواهد رسید. آن وقت است که هر زن، زمزمهای خواهد شد و زمزمهها طوفانی از مطالبات و ناکامیها.
آن روز دیگر نمی توان با اسپری فلفل و قدرت قهریه صورت مسئله را پاک کرد، بلکه باید به دنبال جلیقهی نجاتی بود که مانع از بلعیده شدن قدرت توسط گردابی شود که روزگاری نه چندان دور به دست خودش ایجاد شده است.