گروه جامعه ـ مارال نژاد آذر: نشانههای یک اقتصاد بیمار وقتی به مشاهدهی عمومی میرسد، به معنای عریانی سیاستهای نادرستی است که پیشتر تلاش میشد پشت برخی از شعارهای برساخته پنهان شود. یکی از بارزترین نشانههای بیماری اقتصاد ایران امروز، پدیدهای هولناک و دردآور تحت عنوان «زباله گردی» است. کاری کثیف و مافیایی که جنیست و رده بندی سنی نمیشنانسد و هر روز تعداد بیشتری از فرودستان جامعه را به خود مشغول میکند.
این پدیده در شهرهای بزرگ ایران، دیگر به امری عادی بدل شده که توجه کمتر کسی را به خود جلب میکند. متاسفانه زبالهگردی مخصوص کلانشهرها نیست و امروزه کمتر نقطه ای از این کشور پهناور را میتوان یافت که در آن؛ عدهای تا کمر در سطلهای زباله فرو نرفته باشند.
«ساری» مرکز استان مازندران و پرجمعیتترین شهر این استان است که از پتانسیل بالایی در زمینههای مختلف برخوردار است. روستاهایی آباد و جمعیتی تحصیلکرده دارد که در کنار طبیعت زیبا و سابقه تاریخیاش ، میبایست یکی از خوشنشینترین شهرهای ایران باشد و فقر در آن کمتر به چشم بیاید. اما از اوائل دههی هشتاد خورشیدی، پای "فقرِ خیابانی" به ساری هم باز شد و کمکم، زبالهگردها نیز به دل شهر زدند.
برآوردهای عبارت نشان میدهد بیش از 2هزار زبالهگرد فعال در ساری زندگی یا کار میکنند که متوسط سنی آنها 35 سال است. از کودک 9 ساله تا پیرمرد 75 ساله، از دختران نوجوان تا زنان میانسال، خلاصه از هر سن و جنسیتی در میانشان یافت می شود و تمامی آنها؛ ذیل مافیایی عجیب و پردرآمد فعالیت می کنند که از فرهنگ نادرست مردم در مصرف غذا و تفکیک زباله نهایت استفاده را می برد.
شهرداری ساری در خط مقدم مقابله با این آسیب اجتماعی است و باید با جدی گرفتن طرح تفکیک درکنار فرهنگسازی مستمر و حضور فعال، راه را برای ایجاد اشتغالی پایدار برای زباله گردها ها در مراکز بزرگ تفکیک فراهم کند. این کار البته بهتنهایی از عهده شهرداری ساخته نیست و نیازمند حمایت همه جانبهی دولتی و فعال شدن زمینه برای نقشآفرینی سازمانهای مردمنهاد است.
عبارت در پایشی یکماهه تلاش کرد جغرافیای زیست زبالهگردها در ساری را ترسیم کند. به بیان دیگر بفهمد آنها بیشتر در کدام مناطق زندگی می کنند و چرا این مناطق، به مراکز فقر در ساری بدل شدهاند. یافتن محیط زندگی این طبقهی کاری ـ اجتماعی روشن خواهد کرد که چگونه میتوان طرحی جامع برای حل این معضل یافت که در واقعیت قابل اجرا باشد.
طرحی که نیازمند همکاری فعال چندین دستگاه دولتی، شهری، حاکمیتی و انتظامی است. از ادارات کار و بهزیستی و معاونت سیاسی استانداری در قوهی مجریه تا شهرداری و قوهی قضاییه و نیروی انتظامی، از جمله نهادهایی هستند که باید بعنوان مجریان طرح «سلامت اجتماعی و زیست آبرومندانه»، با اتکا به نقشهی راهی که پیشتر بیان شد، به مرور زمان از فقرعُریان در قالب زبالهگردی کاسته و به کیفیت زیست اجتماعی و مشارکت مردمی بیافزایند.
در نقشهی زیر که حاصل یکماه مطالعه میدانی و مصاحبه با زبالهگردها در نقاط مختلف شهر ساری است؛ "پراکنش عمده زیست زبالهگردها و بیشترین محلات هدف برای جمعآوری زباله توسط آنها" مشخص شده است. در این گزارش آماری از 193 نفر نیز پرسش شده است.
در پایش عبارت روشن شد که حدود 10درصد از کسانی که اقدام به جمع آوری ضایعات، کاغذ و مقوا و پلاستیک میکنند، این کار را مخفیانه و بعنوان شغلی پنهان در پیش گرفته اند. یعنی شغل اول یا دوم آنها کفایت هزینههای خود و خانوادهشان را نمیکند و بنابراین با خودروی خود هرجا چشمشان به زبالههای بازیافتی بیافتد، آن را بر میدارند و وقتی به میزانی معین رسید به سولههای جمعآوری میفروشند.
اما بیش از 90درصد زبالهگردهای فعال ساری، این کار را بعنوان حرفهای تمام وقت در نظر میگیرند و مخاطبان اصلی سولههای بزرگ جمعآوری ضایعات هستند.
از این تعداد حدود 35درصد اصالتا ساروی نیستند و از شهرهای دیگر استان یا دیگر نقاط کشور به ساری مهاجرت کردهاند.
15درصد نیز در شهرهای دیگر زندگی میکنند و روزها یا شبها برای جمعآوری ضایعات بازیافتی به ساری میآیند.
با این حساب بیشاز 50 درصد زبالهگردهای شهر ساری در همین شهر زندگی میکنند که در نقشهی زیر محلات اصلی زندگی این افراد مشخص شده است. همچنین در اینفوگرافیک عبارت که در همین مطلب قرار گرفته خلاصهی آمارهای پژوهشی عبارت منعکس شده است:

در این نقشه می توان دید که اکثر زبالهگردهایی که ساکن ساری هستند، در مناطق حاشیهای زندگی میکنند( به جز پشت آرامگاه ملامجدالدین و محلهی مشهور به ترکمحله). مناطقی که خدمات فرهنگی و اجتماعی یا به آنجا نرسیده یا در حد نصب چند بنر خلاصه شده است. اگرچه بهزیستی سعی کرده از طریق اورژانس اجتماعی برخی از آسیب های این محلات حاشیهای را کنترل کند، اما آنها نیز زبالهگردی را نه بعنوان یک آسیب بلکه بهعنوان یک شغل پذیرفتهاند.
اگر این شیوه ادامه پیدا کند و زبالهگردی کاملا تثبیت شود ، نوعی «ناهنجاری شغلی» بهمثابه واقعیتی پذیرفته شده، تثبیت خواهد شد که حرمت آدمیان را زیر سوال میبرد و از سوی دیگر جلوی ترمیمِ هدررفت یا ضایعات را خواهد گرفت.
ساری شهری مهاجرپذیر است اما هیچ برنامهای برای رصد، ساماندهی و تطبیق مهاجران با بافت فرهنگی و اقتصادی این شهر درکار نبوده است و همین فقدان، موجب بهمریختگی بصری، فرهنگی و اجتماعی در ساری شده. مهاجرت طبقهی فرودست روستاییان شهرستان ساری به شهر ساری هم از جمله عواملی است که به رشد مشاغل غیرعرفی نظیر زبالهگردی دامن میزند.
اگر هرچه زودتر فکری برای حفظ حرمت اجتماعی و اقتصادی بخشی از طبقه فرودست اقتصادی در ساری نشود، این کهنشهر هویت و آینده زیست آبرومندانه در خود را در خطری جدی خواهد دید. خطری که اگر بهدلیل بیتوجهی ماندگار شود، عوارض فراوانی برای این شهر و مردمش خواهد داشت.
